اولین جام جهانی که ندیدم!

اولین جام جهانی که ندیدم!

روایتی از جنگیدن همزمان با سانسور، تحریم و جنگ!

یک روز قبل از افتتاحیه جام جهانی باشگاه ها که قرار بود عضوی از آن باشم جنگ اسرائیل علیه ایران آغاز شد. جنگی که همه دنیا آن را نظاره می کردند و باعث شد ایرانیان بسیاری تورنمنت جدید فیفا را به کلی فراموش کنند. هرچند اعلان جنگ با یک خبرنگار ورزشی مستقل، یک هفته قبل تر و از فرمان اجرایی پرزیدنت ترامپ آغاز شده بود!

در 4 ژوئن و فقط با یک دستور، کلیه اتباع ایرانی از ورود به آمریکا منع شدند. بدون در نظر گرفتن این مساله که آمریکا در سه سال متوالی میزبان بزرگترین رویدادهای ورزشی دنیاست و علاوه بر هواداران مشتاق، خبرنگاران و تصویربرداران ایرانی بسیاری نیز برای حضور در آنها از مدت ها قبل برنامه ریزی کرده اند. این را که می شنوم سراسر وجودم را خشم و درماندگی پر می کند. هم عصبانی شده ام، هم غمگین. اما نه می توانم فریاد بزنم و نه حتی گریه کنم. اطرافم شلوغ است. باید به جایی دور از چشم آشنا پناه ببرم.
راهم را می گیرم و می آیم. چه کنم؟ برای مصاحبه ویزا به سفارت آمریکا در دبی بروم یا نروم؟ تا همینجا هم کلی هزینه ترجمه مدارک و رزرو پرواز و هتل کرده ام. اگر مهر ریجکتی در پرونده ام بخورد شاید شانس حضور در جام جهانی ۲۰۲۶ را هم از دست بدهم. با اینکه تجربه حضور در دو جام جهانی گذشته و یورو ۲۰۲۴ را دارم، تضمینی وجود ندارد که چوب تصمیمات دولت ها را نخورم!
انگار دنیا روی سرم خراب شده است. به من چه مربوط روابط دو کشور نرمال نیست؟ مگر اصلا من ارتباطی با ارگان های دولتی دارم که چوب خصومت بین دولت ها را بخورم؟ برای سیستم امنیتی و اطلاعاتی آمریکا کاری ندارد که براساس سوابق کاری، هویت من را به عنوان یک روزنامه نگار آزاد شناسایی کند.
چه فایده! همه این ها هم اوکی باشد از روز مصاحبه سفارت تا شروع مسابقات جام باشگاه های جهان فقط ۱۰ روز باقی می ماند. ۴ روز آن هم که در دبی تعطیلات عید قربان است. کاش لااقل آمریکا در ایران سفارت داشت که تا این اندازه دغدغه رفت و آمد و هزینه برای شرکت در مصاحبه سفارت را نداشتم. آنوقت چه ویزا می شدم چه نمی شدم، لااقل وقت و هزینه زیادی را از دست نمی دادم. افکار پریشان و گوناگون رهایم نمی کنند.
باورم نمی شود با آن همه مشقت تا اینجا رسیده ام و در گام آخر شاید ناچار باشم تمام راه طی شده را برگردم! اصلا بگذارید برایتان شرح دهم که اگر یک خبرنگار آزاد ایرانی بخواهد از تورنمنتی در کشور آمریکا دیدن کند برای خلاصی از سانسور حکومتی آن را بی طرفانه پوشش و نشر دهد باید چه اقداماتی انجام دهد:
پر کردن فرم DS-160، پرداخت هزینه ویزا با کارت اعتباری، دریافت نوبت برای اولین تایم موجود… بنظر ساده می رسد اما باور کردنی نیست اگر بگویم برای هرکدامشان عمری از یک ایرانی تمام می شود!


اعتبارسنجی رسانه ای FIFA Club World Cup که approved شد اوایل فوریه ۲۰۲۵ بود. وقتی پروسه دریافت ویزای آمریکا را استارت زدم چقدر بابت پذیرش درخواستم از طرف فیفا خوشحال بودم. غافل از آنکه اتاق VAR در حال بررسی همه جانبه ی گلزنی ام بود و باید برای بروز خوشحالی بیشتر ازین ها صبر می کردم چرا که هنوز هیچ چیز قطعی نبود.
فرم بلند بالای DS-160 را با دقت، صداقت و وسواس زیاد تکمیل کردم. آنقدر موضوعات گوناگون برای پاسخگویی وجود داشت که همین یک مورد چند روز زمان بُرد. البته در حقیقت فقط چند روز زمان برد تا باتوجه به اینکه آمریکا در ایران سفارتخانه ندارد، محل مصاحبه را از بین امارات، ترکیه و ارمنستان انتخاب کنم و جمیع شرایط موجب شد تصمیم بگیرم به کدام یک از سفارت های کشورهای اطراف بروم. با این حال امروز می دانم که آسان ترین بخش کار، پر کردن همین فرم بوده است و این در مقابل دشواری های بعدی، چیزی نیست!
برای دریافت وقت سفارت نیاز به پرداخت دلاری داشتم. متاسفانه تحریم های بانکی، ارتباط ایرانیان داخل کشور را با سیستم های مالی دنیا قطع کرده است. چون کارت اعتباری نداشتم باید از دوستان خارج از ایران خواهش می کردم در این مورد کمکم کنند.
اما همه ی مشکل همین نداشتن کارت اعتباری نبود. نوبت دهی کنسولگری آمریکا در دبی به وقت ایران جمعه شب ها باز می شد و باید گاها تا چند ساعت برای پیدا کردن اولین وقت خالی بیدار می ماندم و صاحب کارت اعتباری را نیز بیدار نگه می داشتم. شرمندگی زیادی داشت اما‌ خب شوق حضور در جام جهانی باشگاه ها با فرمت جدید باعث می شد خجالت زدگی ام را پنهان کنم و با انگیزه های بسیار روی گرفتن نوبت تمرکز کنم.
با هر زحمت و مکافاتی بود موفق به پرداخت هزینه دریافت نوبت سفارت و ویزا شدم. حالا مانده بود پیدا کردن نوبت خالی. ۲۴ نوامبر؟! ما هنوز در فوریه هستیم! ولی خب چه می شد کرد. در دفترچه راهنمایی که فیفا برای خبرنگاران منتشر کرده بود به این نکته اشاره شده بود که پس از دریافت اولین نوبت موجود، با ارسال درخواست expedited، قرار ملاقات را جلو بیاندازید. چه خوش خیال!
تصور می کردم چون خبرنگارم و فیفا دستورالعملی در همین رابطه صادر کرده پس به همین راحتی با درخواستم موافقت خواهد شد. اما چنین نشد تا هفته ها کارم چک کردن سایت نوبت دهی باشد.از ساعت ۱۲ شب تا ۸ صبح! مثل یک شیفت کاری شبانه. جالب آنکه تماس تلفنی با کنسولگری دبی هم بی فایده بود. آنها به من وقت فوری ندادند و اعلام کردند درخواستم امکان پذیر نیست!

چطور می شد میزبان جام جهانی آینده پیش بینی چنین شرایطی را نکرده باشد؟ شاید هم علت دیگری دارد. مثل آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا. در ایران اواخر سال ۱۴۰۳ بود که زمزمه هایی مبنی بر جلوگیری از ورود اتباع ایرانی به آمریکا با دستور ترامپ شنیده می شد. همان اقدامی که پرزیدنت در دور اول ریاست جمهوری اجرایی اش کرده بود.

رویاها به کابوس تبدیل شده بودند. دیوانه وار و بی توجه به مرتبط بودن یا نبودن، از هر آدرس ایمیلی مرتبط با وزارت خارجه آمریکا، کنسولگری آمریکا در دبی، فیفا مدیا هاب و جام جهانی که داشتم و پیدا کرده بودم درخواست کمک می کردم. اما باز هم هیچ تاثیری نداشت.
اوایل سال نو در ایران خبر آغاز مذاکرات ایران و آمریکا همه چیز را تحت تاثیر قرار داد. دلار در ایران ۲۰ درصد کاهش داشت. امیدواری به بهبود روابط اوج گرفته بود. در این میان من هم ذوق زده از اینکه شاید گشایشی در کار دریافت ویزایم بوجود آمده است، پیگیری هایم را افزایش دادم. ولی باز هم بی فایده بود.
حالا کارم شده بود پیگیری اخبار مذاکرات شنبه. نه تنها من بلکه احتمالا تمام ایرانیان در سراسر جهان. از عمان به رم. از ایتالیا دوباره به عمان. هفته ها می گذشت. یکبار ابراز امیدواری دو طرف، من را هم امیدوار می کرد و بار دیگر بیان اختلافات عمیق طرف های ایرانی و آمریکایی، امید من را نامید می کرد.
تغییر سیستم نوبت دهی و اطلاعیه های وزارت خارجه آمریکا مبنی بر تعطیلی موقت روند صدور ویزا از اواسط می تا ۳۰ می که روی سایت قرار گرفت کاملا از به نتیجه رسیدن اقداماتم قطع امید کردم.
هرچند برایم بسیار سخت و ناراحت کننده بود اما ناچار باید انصرافم از حضور در جام جهانی باشگاه ها را به فیفا اعلام می کردم.
دلم نمی آمد! برای این کار مدام امروز و فردا می کردم. انگار منتظر معجزه ای بودم که به خیالم صبح یک روز جمعه اتفاق افتاد! یک وقت خالی برای ۱۰ جون. بدون لحظه ای درنگ، وقتم را به این تاریخ تغییر دادم. استرس تمام وجودم را گرفته بود. با اینکه تمام مدارکم حاضر و آماده بودند اما هیجان اینکه کمتر از یک ماه دیگر باید به سفارت بروم کنترل نشدنی بود.


ای وای! یک مشکل بزرگ وجود دارد. درست در همین تاریخ تیم ملی فوتبال ایران در آخرین دیدار مرحله مقدماتی جام جهانی ۲۰۲۶ باید در مشهد، شهری که من در آن سکونت دارم و کار می کنم، به مصاف کره شمالی برود‌ و عملا نمی توانم در این تاریخ مشهد نباشم.
برای بار چندم و باز با پیگیری های مداوم توانستم تاریخ مصاحبه سفارت را به ۳ جون تغییر دهم. می دانستم این تاریخ هم ریسک های خود را دارد اما هیچ چاره دیگری نداشتم. واقعا نداشتم! توافق بشود، جنگ بشود یا همچنان مذاکرات ادامه پیدا کند دیگر فرقی برایم نمی کند چون تماشای ده ها ساعت ویدئو در یوتیوب و شنیدن تجربیات مختلف متقاضیان ایرانی ویزای آمریکا در فاصله ۳ هفته تا آغاز مسابقات، کاملا نامیدم کرده است. اگر نمی توانستم ویزا بگیرم تمام تلاش هایم بی نتیجه می شد. و چون خود را کاملا مستحق و شایسته دریافت ویزا می دانستم، تنها علتی که پیش بینی می کردم با درخواستم موافقت نشود همین تایم کوتاه باقیمانده تا رقابت هاست که تغییرش از توانم خارج بود.
بغض و غم، خشم و اخم، رنج و خستگی در تن و روحم موج می زد و مدام نتیجه گیری دوستی مطلع و باتجربه پس از ساعت ها صحبت و بررسی همه جوانب و حالات، در گوشم می پیچید: چون آقا هستی و ایرانی، خب طبیعتا کلرینس میشی و حتی ممکن است تا چند ماه معطل جواب رد یا تایید ویزا توسط سفارت آمریکا بمانی! عملا باید قید حضور در مصاحبه سفارت را می زدم. بی هیچ چاره ای و عزمم را جزم کنم بلافاصله پس از قرعه کشی رقابت های جام جهانی 2026 پروسه دریافت ویزای آمریکا را استارت بزنم.

یک روز قبل از افتتاحیه جام جهانی باشگاه ها که قرار بود عضوی از آن باشم جنگ اسرائیل علیه ایران آغاز شد. جنگی که همه دنیا آن را نظاره می کردند و باعث شد ایرانیان بسیاری تورنمنت جدید فیفا را به کلی فراموش کنند. هرچند اعلان جنگ با یک خبرنگار ورزشی مستقل، یک هفته قبل تر و از فرمان اجرایی پرزیدنت ترامپ آغاز شده بود اما کسی آن را نمی دید/

روزهای ابتدایی همه چیز صدای جنگ می داد! صدای قان قان موتورسیکلت ها، غژ غژ درب ها، تِق تِق چرخش پره های کولر، گوم گوم زمین افتادن سبدهای خالی مغازه میوه فروشی روبروی خانه… حتی برای مایی که هزار کیلومتر با پایتخت و منطقه اوج درگیری فاصله داریم. برخی به ناچار خانه را ترک کرده اند، خیلی ها سراسیمه اند، اغلب ولی چشم انتظار سرانجام این جنگ نخواستنی اند.

من هم فراموش کرده ام تا همین چند هفته پیش در تلاش برای سفر به آمریکا و حضور در اولین دوره از جام جهانی باشگاه ها بوده ام و حتی یک دقیقه از این رویداد را پیگیری نکردم. من! منی که هیچ جام جهانی فوتبالی را از 1994 آمریکا که 5 ساله بودم و پای تلویزیون تا یورو ۲۰۲۴ را در آلمان، جام جهانی فوتسال را در ازبکستان، جام های جهانی فوتبال در قطر و روسیه را در نزدیکترین حالت به بازی ها بودم. صرفا به دلیل علاقه دیوانه وار به تماشای نبردهای 11 به 11 در مستطیل سبز. جایی که اگر خونی هم ریخته شود، جانی گرفته نمی شود! کاش همه آدم ها در سراسر جهان اینگونه بودند.

دنیا چه جای عجیبیست. غصه دو هفته پیش چه بود و نگرانی این روزها چه! بعد از فرمان اجرایی ترامپ برای جلوگیری از ورود اتباع ایرانی به خاک آمریکا به هر نهاد بین المللی مرتبط که می شناختم ایمیل زدم و اعتراض خودم را به هر نحوی بود بیان کردم. که این فرمان کاملا نژادپرستانه و فاقد وجاهت حقوقی است. غیرممکن است بشود به همین راحتی تصمیم به این بزرگی و سرنوشت سازی گرفت. ضمنا با تصوری که مردم در سراسر دنیا از آمریکای دارای بالاترین سطح آزادی بیان دارند کاملا در تضاد است.

شوربختانه وقتی هم که می خواهم از حمله اسراییل به خاک وطنم در سوشال مدیا بگویم با قطعی کامل اینترنت در ایران عملا چنین امکانی از من سلب می شود. درحالی که چند روز ابتدایی جنگ روزانه تا سه مرتبه شارژ گوشی از صد به صفر می رسد و مجدد نیاز به شارژ. از وقتی اینترنت قطع شده اما هر دو روز یکبار گوشی نیاز به شارژ پیدا می کند. تاسف برانگیز است. در سال 2025 چقدر راحت هر صدایی با یک تصمیم فردی و زدن یک کلید خفه می شود. آنوقت جیانی مرلو (رئیس انجمن خبرنگاران ورزشی دنیا) با بیانیه ای از قصد و علاقه اش برای روشن نگه داشتن چراغ خبرنگاری مستقل می گوید.

البته از مواهب کار خبرنگاری ورزشی کردن اینکه فهمیدم اگر در ایران سانسور وجود دارد در آمریکا نیز آزادی بیان مطلق وجود ندارد. شاید جنگ اصلی همین جاست. برای دنیایی بهتر باید با سانسور و ممنوعیت غیرقانونی و جنگ ویرانگر همزمان جنگید. با اینکه جنگ هیچگاه برنده ای نداشته وهمواره فقط مردمی را از پا در آورده است که هیچ نقشی در وقوعش نداشته اند و گاهی حتی تمام زندگیشان را از دست می دهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *